نه شرح بی وفایی شنیده ام من از کسان
به چشم خویشتن دیده ام یار خو در آغوش دیگران
یار وفا دار در این عالم گوئیا نبود
یا خود نبود یا که من ندارم از آن نشان
سوختگانرا چه به بهار و باده نوشی و سرخوشی
سلام و نوش مهجوران خوش است به گاه خزان
بینی تو بعد از این مرا خراب و پریشان و مست
یا بشنوی حدیث رنج عشق من از کسان
آنکه این آتش به قلب عاشق مفلس نهاد
آنچنان افروخت که می ترسد ز من پیر مغان
حافظ از مستی ببیند یار خود در جام می
من چنان مستم که بینم روی تو در آسمان
گفتی نمیرد هر آنکه دلش زنده شد به عشق
ما مرده ایم ز عشق ای خواجه بتر ز دیگران
2782 بازدید
1 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
3 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian